پارت ۴۴ فیک دور اما آشنا
پارت ۴۴
آدلیا ویو
تهیونگ : آفرین
دست و صورتمو شستم و رفتم تو اتاق و سریع لباسمو عوض کردم ، حالم بد بود و حوصله ی آرایش نداشتم پس فقط یه کوشن و تینت زدم و تموم
موهامم شل بستم و گوشیمم گرفتم
آدلیا : من آمادم
تهیونگ : خوبه بریم
باهم سوار ماشین شدیم و رفتیم بیمارستان
بعد از چند مین رسیدیم و رفتیم داخل
دو نفر قبل ما اومده بودن پس باید منتظر میموندیم
بعد از تقریبا یک ساعت هردوشون رفتن و ماهم رفتیم داخل اتاق دکتر
دکتر : سلام خوش اومدید بشینید
تهیونگ : سلام.....چاگیا بشین
آدلیا : باشه
روی یکی از صندلی ها نشستم و تهیونگم کنارم نشست
دکتر بعد از معاینه گفت
دکتر : یه حدسایی میزنم ولی باید آزمایش بدید تا مطمعن بشم
آدلیا : باشه
رفتیم و تمام آزمایشای لازم رو انجام دادیم
آدلیا : جوابش کی میاد؟
👩🏼💼: چون فقط ۲ نفر غیر شما داشتیم تا ۶ ساعت دیگه آمادس
تهیونگ : باشه ممنونباهم به سمت پارکینگ بیمارستان رفتیم و سوار ماشین شدیم و برگشتیم خونه
۲ ساعت بعد
تهیونگ : چاگیا میخای ناهار بخوریم؟
آدلیا: آرع خیلی گشنمه
تهیونگ : باشه واستا برم نودل گرم کنم
آدلیا : اومم خیلی هوس نودل کردم
تهیونگ رفت و دوتا نودل گرم کرد و آورد
تهیونگ : بیا چاگیا
نودلا و چاپستیکارو آورد و شروع کردیم به خوردنش
بعد از چند مین غذامون تموم شد
تهیونگ ظرفای یکبار مصرفو انداخت دور و چاپستیکارو شست
۴ ساعت بعد
تهیونگ : چاگیا برو حاضر شرو بریم بیمارستان دیرمون میشه
آدلیا : باشه
رفتم تو اتاق و لباسامو عوض کردم
و اومدم پایین
تهیونگ : بریم؟
آدلیا : اره
باهم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم به سمت بیمارستان
بعد از چند مین رسیدیم و رفتیم داخل
و رفتیم سمت پذیرش
تهیونگ : سلام ، جواب آزمایش کیم آدلیا رو میشه بدین؟
👩🏼: حتما ، بفرمایید
پاکتو به طرفم گرفت و تهیونگ گرفتش
تهیونگ : ممنون
تهیونگ نگاهی انداخت و خیلی سریع بغلم کرد و تو هوا چرخوندم
آدلیا : چیشده؟
تهیونگ : آدلیا .....داریم.....مامان بابا میشیم
آدلیا : چی ؟ (داد)
👩🏼💼: خانم و اقای محترم ببخشید اینجا بیمارستانه لطفا برید بیرون خوشحال شید
آدلیا :آه ببخشید
باهم از بیمارستان رفتیم بیرون و سوار ماشین شدیم و برگشتیم خونه
۲ سال بعد
آدلیا ویو
آدلیا : آهیون دخترم بیا اماده شیم عروسی خاله دیر میشه
آهیون: باچه
آهیون رو بردم تو اتاقش و حاضرش کردم
تهیونگ : چاگیا کت شلوار مشکیم کو؟ (داد)
آدلیا : تو ماشین لباسشوییه وقت نکردم روشن کنم ، اول لباس سفید و کرمیتو بپوش(داد)
تهیونگ : باشه
تهیونگ: آماده این؟
آدلیا: آره
آهیون : آله پاپایی
باهم سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت تالار مراسم ازدواج رینا و جونگکوک
بعد از چند مین رسیدیم و رفتیم داخل........
آدلیا ویو
تهیونگ : آفرین
دست و صورتمو شستم و رفتم تو اتاق و سریع لباسمو عوض کردم ، حالم بد بود و حوصله ی آرایش نداشتم پس فقط یه کوشن و تینت زدم و تموم
موهامم شل بستم و گوشیمم گرفتم
آدلیا : من آمادم
تهیونگ : خوبه بریم
باهم سوار ماشین شدیم و رفتیم بیمارستان
بعد از چند مین رسیدیم و رفتیم داخل
دو نفر قبل ما اومده بودن پس باید منتظر میموندیم
بعد از تقریبا یک ساعت هردوشون رفتن و ماهم رفتیم داخل اتاق دکتر
دکتر : سلام خوش اومدید بشینید
تهیونگ : سلام.....چاگیا بشین
آدلیا : باشه
روی یکی از صندلی ها نشستم و تهیونگم کنارم نشست
دکتر بعد از معاینه گفت
دکتر : یه حدسایی میزنم ولی باید آزمایش بدید تا مطمعن بشم
آدلیا : باشه
رفتیم و تمام آزمایشای لازم رو انجام دادیم
آدلیا : جوابش کی میاد؟
👩🏼💼: چون فقط ۲ نفر غیر شما داشتیم تا ۶ ساعت دیگه آمادس
تهیونگ : باشه ممنونباهم به سمت پارکینگ بیمارستان رفتیم و سوار ماشین شدیم و برگشتیم خونه
۲ ساعت بعد
تهیونگ : چاگیا میخای ناهار بخوریم؟
آدلیا: آرع خیلی گشنمه
تهیونگ : باشه واستا برم نودل گرم کنم
آدلیا : اومم خیلی هوس نودل کردم
تهیونگ رفت و دوتا نودل گرم کرد و آورد
تهیونگ : بیا چاگیا
نودلا و چاپستیکارو آورد و شروع کردیم به خوردنش
بعد از چند مین غذامون تموم شد
تهیونگ ظرفای یکبار مصرفو انداخت دور و چاپستیکارو شست
۴ ساعت بعد
تهیونگ : چاگیا برو حاضر شرو بریم بیمارستان دیرمون میشه
آدلیا : باشه
رفتم تو اتاق و لباسامو عوض کردم
و اومدم پایین
تهیونگ : بریم؟
آدلیا : اره
باهم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم به سمت بیمارستان
بعد از چند مین رسیدیم و رفتیم داخل
و رفتیم سمت پذیرش
تهیونگ : سلام ، جواب آزمایش کیم آدلیا رو میشه بدین؟
👩🏼: حتما ، بفرمایید
پاکتو به طرفم گرفت و تهیونگ گرفتش
تهیونگ : ممنون
تهیونگ نگاهی انداخت و خیلی سریع بغلم کرد و تو هوا چرخوندم
آدلیا : چیشده؟
تهیونگ : آدلیا .....داریم.....مامان بابا میشیم
آدلیا : چی ؟ (داد)
👩🏼💼: خانم و اقای محترم ببخشید اینجا بیمارستانه لطفا برید بیرون خوشحال شید
آدلیا :آه ببخشید
باهم از بیمارستان رفتیم بیرون و سوار ماشین شدیم و برگشتیم خونه
۲ سال بعد
آدلیا ویو
آدلیا : آهیون دخترم بیا اماده شیم عروسی خاله دیر میشه
آهیون: باچه
آهیون رو بردم تو اتاقش و حاضرش کردم
تهیونگ : چاگیا کت شلوار مشکیم کو؟ (داد)
آدلیا : تو ماشین لباسشوییه وقت نکردم روشن کنم ، اول لباس سفید و کرمیتو بپوش(داد)
تهیونگ : باشه
تهیونگ: آماده این؟
آدلیا: آره
آهیون : آله پاپایی
باهم سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت تالار مراسم ازدواج رینا و جونگکوک
بعد از چند مین رسیدیم و رفتیم داخل........
- ۴۸۲
- ۱۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط